به مـــــــــن بفهمون کجای ســـــــــرنوشتم
دارم میرم جـــــــــهنم یا راهی بـــــــــــهشتم
از این دو راهی، دل ِ خوشی ندارم
یا می خورم به پاییز یا می رسه بهارم
به رسم ابرها همش تبعید می شم
با هیچ کوهی سر سازش ندارم
یه موجم که با دریا قهر کرده
بدون تو من آرامش ندارم
گمت کردم ولی غافل از اینکه
خـــــــــــــدا با این بـــــــــــــزرگی گم نمیشه
مواظب بودی از دستت نیفتم
هوامو داری و داشتی همیشه
دارم نابود میشم دود میشم
بزار آتیش این دوری تموم شه
خودم دیدم همین نزدیکایی
نزار عــــــــــــــمرم با جون کندن حروم شه
